امام حسین علیه السّلام در فرازهای پایانی دعای عرفه میفرمایند: اِلـهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَ فِى الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى، اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى». خدایا! چگونه عزت خواهم، درحالیکه در خوارى (1) ثابتم کردهای، و چگونه عزت نخواهم باآنکه به خود، نسبتم دادهای؟ (2)
عُجب چیست؟
حجتالاسلام ابو حامد محمد غزالی، در کیمیای سعادت میفرمایند: بِدان که عُجب ازجمله اخلاق مذموم است. رسول صلّی الله علیه و آله، (فرمود): "اگر معصیتی نکنید ترسم بر شما از چیزی که بَتَر (بدتر) است از معصیت، و آن عجب است" و نیز فرمود: "اگر همی خندی و به تقصیر خویش مُقرّ، بهتر از آنکه همیگریی و آن (گریه)، کاری دانی (به حسابش آوری)" و مطرّف (رض) گوید: "همهشب بخُسبم (بخوابم) و بامداد شکسته و ترسان باشم، دوست تر دارم از آنکه همهشب نماز کنم و بامداد مُعجِب باشم" (3)، و بشر بن منصور یک روز نماز دراز می کرد و یکی به تعجّب در عبادت وی می نگریست، چون سلام باز داد گفت: "یا جوانمرد! تعجّب مکن که ابلیس مدتهای دراز عبادت کرد و خاتمت وی دانی که چه بود!"
بدان که عجب، بیماری است که علّت آن "جهل محض" است، پس علاج آن "معرفت محض" باشد. باید که تعجّب تو از فضل خدای تعالی بود که . تو را از عنایت خویشتن استخلاصی فرستاد و اگر پادشاهی اندر غلامان خود نظر کند، و از میان همه، یکی را خلعت دهد، بی سببی و خدمتی که از پیش کرده بُود، باید که تعجّب وی از فضل مَلِک بُود که بی استحقاق، وی را تخصیص کرد نه (تعجب وی) به خود، پس اگر گوید: "مَلِک حکیم است و تا اندر من صفت استحقاق ندید، آن خلعت خاص به من نفرستاد"، گوییم: آن صفت استحقاق از کجا آوردی؟! همچنین اگر گویی: "مرا توفیق عبادت بدان داد که وی را دوست داشتم، گویند: "این دوستی اندر دل تو، که افکند؟!"
جواب حقیقی آن است که تو راهگذر قدرتی و بس، و تو هیچکس نه ای! وَ ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ و لکِنَّ اللّهَ رَمی (4) آنچه کردی نه تو کردی که وی کرد، ولیکن چون حرکت پس از علم و قدرت و ارادت آفرید، پنداشتی که تو کردی!
مطلب مرتبط: عجب از عجب (قسمت اول)
پی نوشت ها:
(1) خواری، به معنای مذموم آن نیست چراکه انسان خلیفه خدا و گوهر آفرینش است. خواری در اینجا، در برابر عزت و کبریایی خداوند معنا میشود؛ یعنی انسان به دلیل مخلوق بودن و صفت امکانی داشتن، در برابر پروردگار خود، ذاتاً دارای انکسار و خضوع است، چراکه تمام وجودش در احاطه خداست.
(2) ترجمه از شیخ حسین انصاریان (پر توفیق باد) در پایگاه عرفان: Erfan.ir
(3) بدان معنا نیست که عبادت و گریه را ترک کنیم و بهغفلت و خواب مشغول باشیم تا از عُجب در امان بمانیم، بلکه بدان معناست که صفت عجب باصفت عبادت و بندگی در تضاد است و باید تلاش کرد تا آن صفت را از خود دور نمود تا به عبادت و ثنایی خالصانهتر رسید وگرنه خواب نیز اگر با غفلت همراه باشد، مذموم و مطرود است.
(4) سوره الانفال، ترجمه آقای بهاءالدین خرمشاهی (پر توفیق باد)
|دست قدرت خدا| (با یک مطلب چاشنی)
,وی ,تو ,عبادت ,صفت ,تعجّب ,است و ,عبادت و ,که تو ,که تعجّب ,فرمود اگر
درباره این سایت